امامزاده سلطان محمد عابد

بارگاه امامزاده سلطان محمد عابد (علیه السلام) برادر بزرگوار امام رضا (علیه السلام) در سمت شرقی کاخک واقع شده است ،  بنای اولیه مقبره امامزاده سلطان محمد عابد (علیه السلام) بر اساس اسناد موجود به امر امیر عبد ا… تونی در اواخر دوره سلجوقیان ساخته شده که مسجد جامع گناباد را نیز او بنا نموده است و در زمان صفویان نیز بر تعمیرات و تزئینات آن افزوده شده است ، بطوری که علاوه برآقای تابنده در کتاب تاریخ و جغرافیای گناباد ، در کتاب تاریخ قائنات ، عالم بزرگ شیخ عبدالحسین فنودی هم به وضوح در مورد قدمت و بانی بقعه امامزاده سخن گفته است.

emamzade-01
ضلع غربی امامزاده

در جریان زلزله سال ۱۳۴۷ بنای امامزاده آسیب فراوانی دیده و ترک های بزرگی برداشت بطوری که نزدیک شدن به آن وحشتناک بوده و معتقد بودند که باید تجدید بنا شود ولی به همت حاج حسین ملک و آقای ابوالقاسم صابری و سایر افراد این بنای ارزشمند بوسیله یکی از معماران معروف تهران به نام ابوالقاسم جابری همه پایه های بنا بتن ریزی و به تدریج قسمت های مختلف آن تعمیر شد تا این بنای تاریخی و مهم شهرمان همچنان پا بر جا بماند.

گفته می شود کتیبه دور گنبد امامزاده به خط استاد عباسی نوشته شده که بعد از مرمت عوض شده است .  ادامه دارد …

نمای شمال شرقی بارگاه امامزاده
نمای شمال شرقی بارگاه امامزاده
نمایی از ضریح امامزاده در هنگام غبار روبی
نمایی از ضریح امامزاده در هنگام غبار روبی
جای پا منسوب به امامزاده
جای پا منسوب به امامزاده
رواق های امامزاده
رواق های امامزاده
مضجع امامزاده
مضجع امامزاده
آینه کاری هنرمندانه ، ضریح امامزاده به دست استاد پرورش
آینه کاری هنرمندانه ، ضریح امامزاده به دست استاد پرورش
مزار شهدای کاخک در ضلغ غربی بارگاه امامزاده
مزار شهدای کاخک در ضلغ غربی بارگاه امامزاده
آتش بازی در نیمه شعبان رسم دیرباز تا کنون
آتش بازی در نیمه شعبان رسم دیرباز تا کنون
بارگاه امامزاده قبل از زلزله 47
بارگاه امامزاده قبل از زلزله ۴۷
نقاره خانه و بارگاه امامزاده قبل از زلزله 47
نقاره خانه و بارگاه امامزاده قبل از زلزله ۴۷

 

۲ دیدگاه در “امامزاده سلطان محمد عابد

  • ۲۶ مهر ۱۳۹۴ در ۹:۰۶ ق.ظ
    Permalink

    وقتی گهگاهی سری به این عکس ها می زنم خاطرات دوران شیرین کودکی برایم تداعی می شود . بارها از خودم و از دیگران پرسیده ام که چرا انروزها بهتر از این روزها بود . چرا بچه های با ادب ان روزها با ان همه معرفت و اخلاص یکی یکی ترک وطن می کنند و روانه شهرا های دیگر می شوند . راستی چرا ؟ ان معلم های مهربان و با فرهنگ . ان همکلاسی های صمیمی . ان کوچه هاو کوچه باغ هایی که همیشه اب در جوی هایش روان بود . پیر مردهایی که سر زمین های یونجه وقتی علف درو می کردند و می گفتی خدا قوت . جواب می دادند : دین محمد درست .
    افسوس و صد افسوس که دیگر ان روزها تکرار نمی شوند . و هر روز دوری و هجران روان و جان ما را میکاهد . و…

    پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.