کاخک دیار دیرپایی است که رد پای روزگار بر جبینش باقی است و تاریخی به قدمت چند هزار ساله دارد.
گوشه گوشه این دیار کهن ، سترگی و استواری آن را فریاد می زند.
مردم این دیار قناعت را از زمین خشک و ترک خورده کویرش
محبت را از آفتاب گرم آسمان پرستاره اش
مناعت و سربلندی را از کوههای سر به فلک کشیده اش آموخته اند
شهر کاخک مدفن فرزند بزرگوار حضرت موسی الکاظم (علیه السلام) و برادر بزرگوار امام رضا (علیه السلام) حضرت سلطان محمد عابد (علیه السلام )
همه و همه آغوش گشوده اند به زائرین و گردشگران خسته از خشم کویر
وسعت شهر نه به وسعت جغرافیای آن بلکه به وسعت قلب مردمانش است
چی بنویسیم ادمین جان؟
از زخم هایی که بعضی از هم شهری ها میزنن؟
از مسُولینی که تمام فکرشان فقط از دست ندادن میزشان است؟
از دشمنی های دوستان گنابادی؟
از نامهربانی های کسانی که بر دوش همین مردم بالا رفتن و حالا یادشان رفته که چه حقی بر گردن دارن؟
از خشم طبیعت که سالهاست دامن گیر مردم شده و هر روز و هر ماه و هر سال بدتر از قبل بر شانه های مردم فشار میاره؟
از مردمی که خودشون به خودشون رحم نمیکنن و حاضرند آب باکیفیت پای زمینهای خشکشون بره ولی سر سفرشون نه؟
درد بسیاره اما کو راه گشا؟ کجاست کسی که دلش برای مردم بسوزه؟
همه به فکر خویشند کو کسی که دلش برای مردم بسوزه؟
حالا شما بگو از چی بنویسم؟
چرا بنویسم؟
حرف حق جواب نداره … 😉
تو ذهنم هس اگه برسم یکی یکی بکشمش وسط 🙂
سلام
چه بگویم که گفتنی ها رو گفته اند.
وقت، وقت عمل است….