این روزها درختان شهرمان هم مثل ما روزه دارند ، درختانی که روزی افتخار شهر بودند و همه کاخک را بخاطر وجودشان به نگین سبز کویر و شهر ییلاقی می شناختند دیگر این روزها مانند مردم شهرمان حال و هوای خوبی ندارند ، کامشان تشنه ، تنشان زجر کشیده و طاقتشان طاق ؛ کسی هم نیست که به داد مردم برسد چه که درختان ، نمی دانم گناه این زبان بسته ها چیست که باید به گناه ما بسوزند …
از اینکه شناسنامه دارشان کردید و شماره گذاری متشکریم ، اما آیا به نظر خودتان مشکلی را حل می کند ؟!
ای مردم اگر شما دلتان بحال درختان شهرتان نسوزد کس دیگری نیست !!! هر چه که در توانتان هست حتی یک جرعه ی آب هم شاید مرهمی باشد بر کام خشک و دل شکسته درختان شهرمان ، اگر امروز به دادشان نرسیم شاید دیگر فرداها دیر باشد که البته باید بگویم همین امروز هم دیر شده چون اکثر درختان شاخه های خشکشان بیشتر از سبزشان است ، بسیار زود پاییز می کنند … هنوز دو ماه مانده ولی خیابان ها زرد پوش..
روزگاری در خیابان های کاخک قدم که میزدی انتهای خیابان ولی عصر تهران را متصور می شدی بخاطر چنارهای زیبایش !! چه سود که حال چنار چندصد صاله هم حتی خوش نیست و این بسیار دردناک است .
به خاطر شهر نه به خاطر خدا جرعه ای آب به کام هر درختی که میتوانید برساند ، حداقل درختان جلو منزلتان ، باشد که دل خدا به ما رحم آید …